دوست عزیز آقای علی تبریزی،
از یادآوری تان در مورد عدم دلسوزی ترامپ برای مردم ایران و منطقه متشکرم. گویی نوشته قبلی من نشانی از چنین توهمی داشت ؟ اضافه میکنم که ترامپ، بویژه به خاطر همراهیش با سیاست های نتانیاهو، در واقع دشمن بزرگ مردم این منطقه است.
اما بحث اصلأ بر سر این موضوع نیست که در مورد آن من و شما موافقیم. مسأله اینجاست که از نوشته شما چنین بر میآید که فکر میکنید رژیم ایران و در رأس آن آقای خامنهای دلسوز مردم منطقه اند. احتمالاً در اینجاست که نظر من و شما متفاوت است. من فهرست شکنجه شدگان و زندانیان گوناگون ایرانی ازکارگران و معلمان و وکیلان و جوانان بیگناه را در اینجا یادآوری نمیکنم چون مثنوی هفتاد من کاغذ شود. اما آیا شما تعجب نمیکنید از رژیمی که یکی از سبع ترین و خشن ترین حکومت ها در مقابل مردم خودش است اما در عین حال دلسوز بعضی مردم دیگر در منطقه؟ ! پاسخ این تناقض بسیار ساده است : باید خدمت شما عرض کنم که هیچ دلسوزی در کار نیست. تمام گروههایی که این رژیم ایران درمنطقه راه انداخته است صرفاً بازوی مسلح آنند و ابزاری برای پیشبرد اهداف ایدئولوژیک و اوهام شیعه گسترانه و اسلام گسترانه «آقا» و مریدانشان. و جوانانی که از سر فقر و/یا ایمان کور به این گروهها میپیوندند قربانیان گوسفند وار سیاست های ایشان. همچون جوانانی که در هشت سال جنگ برادرکشی و جنایتکارانه ایران و عراق ، که از اول قابل پرهیز بود، به میل یا به اجبار به جبهه ها گسیل شدند و باز نگشتند. چون آقا بزرگ آن زمان هم رویای تکرار فتوحات صدر اسلام را در سر میپروراندند. امروز باید از خود پرسید یک جوان فقیر و بیسواد افغان را چه به جنگ در سوریه یا عراق ؟ مگر بدبختی در خود افغانستان کم است ؟ این رفتار های دخالت جویانه رژیم باعث نگرانی کشور های همسایه شده و به نفع مردم ایران نیست چون روابط مارا با همسایگان مسموم میکند. کار به جایی کشیده شده که بعضی همسایگان آن را صریحاً گوشزد میکنند. و اگر ادامه یابد ممکن است کار به جاهای باریکتر برسد. آنچنان که در دوره صدام رسید.
هدف غرب البته ایجاد آزادی و دمکراسی در سوریه و سایر کشور های منطقه نیست. اما اگر آقای اسد در دوران بهار عرب گوش به مستشاران ایرانیش که تجربه سرکوب سال ۸۸ را داشتند و میخواستند آن را در سوریه هم تکرار کنند نسپرده بود و حاضر به کمی گشایش و تقسیم قدرت در این کشور با مردم و مذاهب و آرا و عقاید گوناگون آن کشور شده بود شاید امروز خودش و بویژه مردمش در شرایط بهتری قرار داشتند.
دوست عزیز ! راز قدرت اسرائیل از بدو تاسیس آن در سال ۱۹۴۸ تا به حال فقط در تسلیحات و فناوری اش و یاری کشور های غربی نبوده و نیست. بلکه بزرگترین نقطه قدرت اسرائیل وجود دیکتاتوری در همه کشور های متخاصم آن بوده و هست که با مردم خودشان سر آشتی ندارند و دم از دلسوزی برای مردم فلسطین میزنند. آمریکا و غرب و اسرائیل سیاست خود را در جهان پیش میبرند. اما میتوان گفت در داخل مرز های خودشان با مردمشان آشتی اند و آنها را جاسوس و ایادی دشمن به حساب نمیآورند.
به هر حال از ما کاری برای اصلاح آن رژیم ها ساخته نیست. اما بیائید یک لحظه فکرکنیم و به جای اسلام شیعی اثنی عشری کلمه ایران و به جای مسلمانان کلمه ایرانیان را بگذاریم و تصور کنیم رژیمی را، که در صلح با مردم خودش و احترام به آرزوها ها و آرای گوناگون آنان، پس از برآوردن نیازهای داخلی جامعه، کمک های انساندوستانه خود را نه فقط به مردم محروم منطقه که به تمام نیازمندان جهان عرضه میکرد.
آیا شما تحت چنین رژیمی خشنود تر از وضع فعلی نبودید ؟
با درود